ساقیا

ساخت وبلاگ
هنوز هم همین صفحات خالی را می پسندم صفحه ای که مرا مجبور نمی کند در غالب خاصی بگنجم صفحه ای که نوشتن چند کلمه به سبک خودم مرا خوشحال تر می سازد تا افزایش جلوه های بصری با گذاشتن عکسی که حتی زحمت گرفتن ساقیا...
ما را در سایت ساقیا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shetabkona بازدید : 197 تاريخ : چهارشنبه 11 ارديبهشت 1398 ساعت: 22:09

چهارشنبه بود تازه کلاس نسبیت عام دکتر مشحون تموم شده بود و داشتم می رفتم سمت اتاقم که آخرین تلاش هام رو برای حل تمرین هاش بکنم که دوستم من رو صدا کرد و گفت این دو نفر سوالی دارن که مربوط به گرایش شماس ساقیا...
ما را در سایت ساقیا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shetabkona بازدید : 183 تاريخ : چهارشنبه 11 ارديبهشت 1398 ساعت: 22:09

شش سال بیش است که من لاف می زنم


اصل نوشت: یاد باد آن هدفی که ای کاش الآن حداقل قدمی به آن نزدیک تر بودم

ساقیا...
ما را در سایت ساقیا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shetabkona بازدید : 233 تاريخ : چهارشنبه 11 ارديبهشت 1398 ساعت: 22:09

از شریفی بودن فقط عوارض اش قسمت من شده ۱. رادیکال دو برابر یک بند انگشت واحد اندازه گیری جدید من برای نصب گیره روی کمد بود۲. برای بردن نون بربری از نونوایی به خوابگاه زیر نم نم بارون محاسبه کردم که تح ساقیا...
ما را در سایت ساقیا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shetabkona بازدید : 209 تاريخ : چهارشنبه 11 ارديبهشت 1398 ساعت: 22:09

خوب یادم هست شش سال پیش چنین روزهایی چه قدر برایم سخت بود جدا شدن از خانه ات از وطنم از جایی که آرامش و امیدواری را تجربه کردم. چه قدر سردرگم بودم وقتی از آسمان به زمین بازگشتم. دوست داشتم آسمانی بمانم به خودم وعده بازگشت داده بودم. امیدوار بودم آن سفیدی لباس احرام در جانم رسوخ کند تا نشانه ای از آسمانی شدن را برای روز بازگشت با خودم به یادگار نگه دارم. اما اکنون بعد از شش سال گل و لای زمینی مرا در خود فرو برده و تنها امیدم این است که «یُبَدِّلُ اللّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ »

 

ساقیا...
ما را در سایت ساقیا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shetabkona بازدید : 204 تاريخ : چهارشنبه 11 ارديبهشت 1398 ساعت: 22:09

تقریبا هر روز در مسیر دانشگاه تا خوابگاه نوجوان هایی رو می بینم که ضایعات را از سطل های زباله های بزرگ محل جمع آوری می کنند. فکرمی کنم اگر روزی جای آن ها باشم بازهم راضی به ادامه زندگی هستم؟! نمی توانم مشکلاتشان را تصور کنم مشکلاتی که فقط شنیده ام. هر بار با دیدنشان تا مدتی درگیرم می کند درگیری ای که نه به حل مشکل آن ها کمک می کند و نه می توانم بفهمم که ریشه این مشکل کجاست؟

ساقیا...
ما را در سایت ساقیا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shetabkona بازدید : 195 تاريخ : چهارشنبه 11 ارديبهشت 1398 ساعت: 22:09